«آموزگار عشايري» در قامت يك نويسنده و انسان شناس
«آموزگار عشايري» در قامت يك نويسنده و انسان شناس
مروري بر پنج كتاب محمد بهمن بيگي
از محمد بهمن بيگي، بنيان گذار آموزش عشاير در ايران، پنج كتاب به يادگار مانده است كه به شهادت نويسندگان معروف ايراني، برخي شان نمونه هاي غني ادبي است و برخي ديگر را مي توان مستندسازي تلاش هاي او در تعليمات عشايري و ويژگي هاي مكتب نوين آموزشي اش به حساب آورد.
مطالعه اين آثار دست اول از تجربيات بنيان گذار آموزش ايلات و عشاير، براي معلمان، مسوولان آموزش و پرورش و علاقه مندان به روش هاي آموزشي نوين، ره توشه ها به دست خواهد داد. همچنين از آنجا كه فرازوفرودهاي تلاش او به عنوان يك كنشگر اجتماعي كه سوداي تغيير در سر دارد در اين كتاب ها مستند شده است، مي تواند براي فعالان جامعه مدني خواندني و آموزنده باشد. معرفي مختصر پنج كتاب بهمن بيگي دعوتي است براي خواندن از او و زيست او، تلاش ها و فعاليت هايش به قلم ساده و خواندني خودش.
عرف و عادت در عشاير فارس
![[تصویر: 29-2.jpg]](http://www.magiran.com/ppic/3360/2775/29-2.jpg)
«عرف و عادت در عشاير فارس»، اولين کتاب محمد بهمن بيگي است و تنها کتاب او که پيش از انقلاب يعني در سال 1324 منتشر شده است. اين کتاب مردم شناسانه، گوشه هايي از زندگي اجتماعي و فرهنگي عشاير استان را به تصوير مي كشد. بهمن بيگي در قسمت اول اين كتاب، با توجه به سابقه اش به عنوان دانش آموخته حقوق دانشگاه تهران، موضوع عرف و عادت را از نظر حقوق مدني، كيفري، آيين دادرسي، حقوق اداري و سياسي و اجتماعي در بين ايلات و عشاير فارس مورد بحث قرار داده و در قسمت دوم آن در مقام فرزند ايل، به ذكر عقايد و افكار، آداب و رسوم عشاير فارس پرداخته و در برخي موارد، آنها را با قوانين و رسوم ملل قديم مقايسه كرده است [1]. اين کتاب که چاپ اول آن توسط انتشارات بنگاه آذر منتشر شد، ده سال پيش نيز توسط انتشارات نويد شيراز تجديد چاپ شده است.
نويسنده در مقدمه چاپ دوم كتابش نوشته است: «اين نوشته را پنجاه و هفت سال پيش در تهران منتشر كردم كتابم را بزرگاني چون صادق هدايت و مجتبي مينوي پسنديدند. نويسندگان بزرگي چون دكتر خانلري و كريم كشاورز در مجله هاي معتبر «سخن» و «پيام نوين» در موردش مطلب نوشتند. يكي از مترجمان آثار صادق هدايت آن را به فرانسه ترجمه كرد» [2].
بخاراي من، ايل من
![[تصویر: 29-3.jpg]](http://www.magiran.com/ppic/3360/2775/29-3.jpg)
بهمن بيگي 44 سال پس از انتشار نخستين کتاب خود، مجموعه داستان کوتاه «بخاراي من ايل من» را نوشت كه رنج و دردها، ظلم و ستم ها، بالاو پايين هاي زندگي مردم ايل را به كلمه در مي آورد. اين كتاب اولين اثر او پس از پايان كار در تعليمات عشايري و دوران بازنشستگي است. بزرگ علوي اين کتاب را كه انتشارات آگاه چاپ كرده، کتابي ادبي و در عين حال فرهنگ عامه (فولکلور) مي خواند. سيمين دانشور نيز در نامه اي خطاب به بهمن بيگي درباره اين كتاب نوشته است: «شاهکارت، بخاراي من ايل من، تحفه نوروزي من به دوستانم بود {…} از همه چيزمتشکرم. از اينکه وجود داري، ازاينکه اين همه کوشا بوده اي. کلاس هاي سيار عشايري ات يادم نمي رود {...}.
بيشتر اين 19 داستان كه همه تجربه زيسته مكتوب نويسنده است، از زبان خود بهمن بيگي روايت شده اند، اولين داستان با عنوان بوي جوي موليان كه ديگر روايت زندگي خود آموزگار است: «من در يك چادر سياه به دنيا آمدم .... زندگاني را در چادر با تير تفنگ و شيهه اسب آغاز كردم.... تا ده سالگي حتي يك شب هم در شهر و خانه شهري به سر نبردم... زماني كه پدر و مادرم را به تهران تبعيد كردند، تنها فرد خانواده كه خوشحال و شادمان بود، من بودم. نمي دانستم كه فشنگ مشقي و تفنگم را مي گيرند و قلم به دستم مي دهند... .» انتشارات نويد شيراز،، «بخاراي من، ايل من» را، امسال دوباره منتشر كرده است.
اگر قره قاج نبود
![[تصویر: 29-4.jpg]](http://www.magiran.com/ppic/3360/2775/29-4.jpg)
«قره قاج، تو ميخواستي غرقم کني، ولي من دست از دامنت برنميدارم. من ترا بيش از همه رودهاي روي زمين دوست ميدارم. من يک موج کوچک ترا به صدها «الب»، «هودسن» و «پوتوماک» عوض نميکنم... قره قاج، ميآيم، ولي اين بار ميکوشم که بيگدار به آب نزنم و با کمک خداوند نهالهاي تازهاي در کنارت بنشانم و پلهاي استوار برايت دست و پا کنم.»به قول «عبدالحسين زرين كوب» «بايد از قره قاج ممنون بود که يک چنين نويسنده هوشمند افسون کاري را به ايران برگردانده. اگر قره قاج نبود جاي چه چيزهاي خوبي که خالي بود.» «اگر قره قاج نبود»، مجموعه اي از خاطره _داستان هاي بهمن بيگي است، بيشتر حول زندگي ايلياتي و عشيره اي. در دهمين داستان، ملال نويسنده از ماندن در ايل، تصميمش براي سفر به سرزمين هاي دور، شرح جاندار ماجراي گرفتار شدنش در توفان و زدن به آب رودخانه قره قاج پيش از سفر، سپس ديدن زيبايي هاي اروپا و آمريكا و غم غربت و سرانجام بازگشت به دامن ايل روايت مي شود. بازگشتي كه مقدمه اي است براي تبديل شدن بهمن بيگي به معلم تمام وقت ايل؛ آنجا كه در پيامي در كتاب مي نويسد: «کليد مشکلات ما در لابلاي الفبا خفته است و من اينک شما را به يک قيام جديد دعوت مي کنم. پس از سال ها سير و سياحت، غور و مطالعه، دلسوزي و دردمندي به اين نتيجه رسيده ام و شما را به يک قيام مقدس دعوت مي کنم، قيام براي باسواد کردن مردم ايلات». «عبدالحسين زرين كوب» در نامه اي براي بهمن بيگي مي نويسد: «هرگز فکر نمي کردم در معيشت شاد و آزاد شبانکارگي اين همه رنج و بلابا اين همه لطف وصفا همراه است. بارها در کوچ ايل با شما همراه شدم و بارها در آن مدارس عشايري نکته ها آموختم. اگر قره قاج نبود يک همچو تصوير زيبا و ماندني از زندگي عشاير فارس باقي نمي ماند».اين كتاب براي اولين بار در سال 1374 منتشر شد و سه سال بعد نيز انتشارات باغ آيينه آن را تجديد چاپ كرد.
به اجاقت قسم
![[تصویر: 29-5.jpg]](http://www.magiran.com/ppic/3360/2775/29-5.jpg)
بهمن بيگي در سومين كتاب خود معلمي است که خاطرات خود را از باسواد کردن فرزندان ايل باز مي گويد و در رهگذار مستندسازي اين فعاليت هاي آموزشي، تصويري از رنج و محروميت عشاير و سخت کوشي هاي خود به هنگام خدمت ترسيم مي كند. بهمن بيگي در اين كتاب با نثري روشن و ادبياتي ساده، اما در كمال دقت و زيبايي در قالب بيست و يك خاطره آموزشي به پرسشگران پاسخ مي دهد كه چگونه بنيانگذار آموزش عشايري ايران شده است: «... ياران و دوستان من دست بردار نيستند و پيوسته ميپرسند چگونه؟! من دراين کتاب سعي کردهام که با گزارش پراکنده قسمتي از خاطرات آموزشي خودم، فراز و نشيبهاي راه رفتهام را به پرسندگان و دوستداران تعليم و تربيت نشان دهم و به آنان بگويم چگونه!»انتشارات نويد شيراز اين كتاب را در سال 1379 منتشر كرده است كه تا كنون دوبار تجديد چاپ شده است.
طلاي شهامت
![[تصویر: 29-6.jpg]](http://www.magiran.com/ppic/3360/2775/29-6.jpg)
علت نامگذاري آخرين كتاب بهمن بيگي يعني «طلاي شهامت» در متن اين كتاب روشن شده است:
«عزيزان من، تنها راهي كه برايمان مانده همين است. تنها راه باسواد كردن بچه ها و جوان هاست. سواد تنها راه نجات است بهترين داروي درد ماست ولي به شرط آنكه باسواد و دانشي كه مي دهيم شجاعت و شهامت را از آنان نگيريم ...»
دغدغه اصلي بهمن بيگي در اين كتاب كه در تابستان 1386 نوشته شده، اين است كه «از فرزندان آزادگان وطن، غلامک هاي حلقه به گوش نسازيد.»
او در يكي از قسمت هاي اين مجموعه با عنوان «خدمت يا خيانت»، همچنين داستان گريختن خود از شيراز و زنداني شدن خود را در خانه اي در تهران توسط عده اي از جوانان خودسر، پس از پيروزي انقلاب اسلامي بيان مي كند، و شرحي مي نويسد از رنجي كه كشيده تا زماني كه خود را از برچسب خيانت پاك كند و نامه آزادي اش را به عنوان گواهي از خدمت به دست آورد: «شباهت کلمات خدمت و خيانت، و هم خانواده هاي آنها (خادم) و (خائن)، به زحمتم انداخته بود. براي برائت از انبوه گناهانم، در تلاش بودم. باسواد کردن عشايرزادگان محروم، گناه کم وکوچکي نبود».
منبع:روزنامه دنیای اقتصاد
معروف است که پزشکان به کسانی که از درد مفاصل رنج میبرند، داشتن یک دستبند مسی را توصیه میکنند و دلیل این امر را هم کمبود یونهای مسی در خون ذکر میکنند که با تماس دستبندهای مسی با پوست بخشی از این کمبود جبران شده و از درد مفاصل کاسته میشود.
از سوی دیگر محققین، یکی از علتهای بروز بیماری آلزیمر را رسوب یونهای آلومینیوم در مغز عنوان میکنند.
تا چند دهه پیش، مردم کشور ما رسم داشتند برای پخت غذا مخصوصاً خورشت و آش از قابلمههای مسی استفاده میکردند و یک کفگیر آهنی داشتند به نام حسوم که موقع پخت غذا دائم درون آن قرار میگرفت ...
هیچکس نمیدانست چرا باید این کفگیر درون قابلمه مسی قرار بگیرد، فقط میدانستند برای پخت غذا خیلی لازم میباشد.
داستان از این قراره که بدن (مخصوصاً مغز) برای سلامت و نشاط و کنترل اسیدلاکتیک و کورتیزول به ٦ میلیارد یون مس نیاز دارد و به همین نسبت یون آهن.
کمبود یون مس باعث میشه شما دائم احساس رخوت و خواب آلودگی و کسالت کنید و مدام دهندره کنید. در ضمن هیچ کارخانه داروئی نمیتونه از یون یک عنصر برای شما قرص تهیه کنه ... و اونی که مثلاً به اسم قرص آهن به خورد شما میدهند شامل مولکول آهن هستش که برای بدن هیچ کاربردی نداره.
ولی تا این جا بدونید که غذا موقع پخت در درون قابلمه مسی، از یون آزاد شده این ظرف استفاده میکند و در بدن شما فوقالعاده احساس نشاط و انرژی ایجاد میکنه دیگه از اون دهندرگی و خمیازه و کسالت خبری نیست و باعث طول عمر مفید و سلامتی جسمی میشود.
ولی یک دفعه توی دهه ٥٠ از این نون خشکیها اومدند و داد میزدند (قابلمه مسی ....... کفگیر آهنی خریداریم ...) و با یک قیمت مناسب این قابلمهها را خریدند و به جاش قابلمه آلمینیومی میدادند که بهش میگفتند روحی. هیچکس توی اون دهه نفهمید این همه قابلمه مسی کجا قراره بره؟
بعدش هم که الان ظرفهای استیل و تفلون و این مزخرفات اومده که مدعی هستند غذا توش زود میپزه و به کف ظرف نمیچسبه. ولی مردم ما خبر ندارند که همین یونهای مضر در این ظروف عامل سرطان هستند و به راحتی یون سرب و آلمینیوم و ... میتونند در جا، یک کودک ٦ ماهه را ظرف یک سال به بیماریهای کمبود خونی و سرطان و یک فرد بزرگسال را در طی ٥ سال به بیماریهای کبدی و خونی و طحال دچار کند و بعدش هم سرطان.
به همه دوستان پیشنهاد میکنم حتماً برای پخت غذا (مخصوصاً غذاهای آبکی) از قابلمه مسی و کفگیر آهنی استفاده کنند. حداقل برای یک بار هم شده تا ظرف سه روز اثر آن را روی بدن خودتون ببینید.
حالا جالبه توی شمال ایران موقع پخت خورشت (مخصوصاً فسنجون) یک تیکه آهن یا نعل اسب میاندازند وسط خورشت تا حسابی رنگ بگیره ... این کار باعث آزاد شدن یونهای آهن و سلامتی بدن میشود. اگر دقت کنید مردم مازندران و گیلان تقریباً در حد صفر دچار بیماریهای خونی و سرطان خون میشوند.
لطفا برای ارتقا سلامتی جامعه این پیام را برای همه دوستانتان به اشتراک بگذارید . شاید گام كوچكی در این راه باشد و فرهنگ مصرف مان اصلاح گردد...!
آهـــــــــــــن
حافظ همت را لازمه تحقق آرزو و مقصود دانسته و ميگويد:
شكر خدا كه هر چه طلب كردم از خدا؟ بر منتهاي همت خود كامران شدم
همت بلند دار كه مردان روزگار؟ از همت بلند به جايي رسيده اند
لسان الغيب در جايي ديگر همت را با دعاهاي سحرخيزان باعث نجات از قيد و بند و تعلقات دنيوي و توجه به خداوند ميداند و ميگويد:
همت حافظ و انفاس سحرخيزان بود؟ كه ز بند غم ايام نجاتم دادند
مولوي نيز همت را پيش شرط استجابت دعا و رسيدن به آمال و آرزوها ميداند:
قدر همت باشد آن جهد دعا؟ ليس للانسان الا ما سعي
و در جاي ديگر ميگويد:
بهر آسايش سخن كوتاه كن؟ در عوضمان همتي همراه كن
همت در اشعار سعدي نيز به عنوان حلال مشكلات و اراده قوي براي انجام كارهاي بزرگ معرفي شده است: به همت مدد كن كه شمشير و تير نه در هر وغايي بود دستگير
به همت برآر از ستيزنده شور كه بازوي همت به از دست زور
كف نياز به حق برگشاي و همت بند كه دست فتنه ببندد خداي كارگشاي
حافظ در بخش ديگري از ديوان خود از همت خواستن به معناي ياري طلبيدن و دعاي خير و مدد خواستن از مرشد و پير براي رسيدن به كمال ياد ميكند، آنجا كه ميفرمايد:
بر سر تربت ما چون گذري همت خواه كه زيارتگه رندان جهان خواهد شد
همين معاني را به نوعي در اشعار صائب تبريزي مشاهده ميكنيم. صائب همت را به بال و پر براي رسيدن به مقصد تشبيه ميكند:
از همت است هر كه به هر جا رسيده است بيبال و پر به عالم بالا پرنده كيت
در جايي ديگر ميگويد:
از همت بزرگ به دولت توان رسيد آري به فيل صيد نمايند فيل را
و همچنين:
همت بلند دار كه با همت بلند هر جا روي به توسن گردون سواره اي
همت رمز توانمندي و كارآمدي افراد در راه دستيابي آنان به اهداف مورد نظر است. در دو بيت زير به ترتيب از خواجوي كرماني و وحشي بافقي به اين معنا اشاره شده است:
همت عالي ز فلك بگذرد مرد به همت ز ملك بگذرد
همت اگر سلسله جنبان شود مور تواند كه سليمان شود
+ نوشته شده: توسط بافرانی
آكيو موريتا در سال 1921 در شهر ناگویای ژاپن متولد شد. با آنکه پدرش انتظار داشت او بهعنوان فرزند بزرگ خانواده، قدم در راه او بگذارد و تجارتخانه او را در حرفه صنایع نوشیدنی اداره کند، اما آکیو از همان کودکی به وسایل الکتریکی و صوتی علاقهمند بود و میخواست بداند اشیا چگونه کار میکنند. رویای او ساخت یک گرامافون الکتریکی بود. به همین دلیل رشته فیزیک را در دانشگاه اوزاکا برگزید.