تجلي فرهنگ قشقايي در شعر يوسفعلي بيگ
موسسه ورزشی ترلان قشقایی شاهین شهر
ماموریت این وبلاگ، اطلاع رسانی در خصوص ورزش قشقایی های شاهین شهر

تجلي فرهنگ قشقايي در شعر يوسفعلي بيگ

من امروز مي خواهم شما را به دنيايي فراتر از دنياي احساسات و غليانهاي ايلي ببرم. در واقع مي خواهيم نگاهي فرهنگي به مقوله شعر يوسفعلي بيگ داشته باشيم. من موافق حمد و ثناهاي حق و ناحق از خودمان نيستم. من بنا دارم علمي و منطقي صحبت كنم هرچند صحبت هاي احساسي نيز نيازي است براي تحريك اراده ها براي شناسايي و احيا فرهنگ قوميتي كه در واقع بالهاي تقويت فرهنگي كشور هستند و علي رغم تبليغات صورت گرفته يك فرصت محسوب مي شوند نه تهديد.

اگر نحوه شكل گيري فرهنگ هاي كشورهاي پيشرفته را مورد مداقه قرار دهيم متوجه مي شويم كه آنها در ابتدا در مقاطع مختلفي داراي مشكلات فرهنگي بوده و هرج و مرج فرهنگي در دوره اي بر آنها حاكم گشته است. يعني اجتناب ناپذير است كه كشورها اگر در مسير توسعه ي صنعتي گام بردارند قطعا با مشكلات فرهنگي مواجه خواهند شد و كشور ما و به تبع آن ايل قشقايي به واسطه تغيير شيوه ي زندگي و همچنين ورود تكنولوژي هاي جديد دچار تغييرات و دگرگوني هاي جدي شده است و همانطور كه گفتم از آن راه گريزي نيست الا اينكه منطقي و علمي براي حل مشكلات فكري كنيم.

كشورهاي توسعه يافته در قرن هاي اخير براي تقويت فرهنگي خود و وام گيري از نقاط قوت فرهنگ هاي بومي كشورهاي مختلف، سياحت گراني را به عنوان گردشگر به ميان ايلان و قوميتها مي فرستادند كه سفرنامه هاي زيادي از اين گردشها حاصل شده و استنباط اين است كه سفرنامه ها همگي در يك برنامه ي ملي قرار داشته اند. يعني گسيل كردن سياحت گران به ميان ايلات و بررسي همه جانبه آنها براي اخذ نقاط قوت آنها يكي از سياست هاي كشورهاي توسعه يافته در قرن هاي گذشته بوده است. چندين سفرنامه فقط در ميان ايل قشقايي نوشته شده است.

موقعي كه آنها براي استفاده از نقاط قوت «فرهنگي» ما اين همه تلاش و كوشش دارند چرا ما در غفلت و بي خبري به سر مي بريم و هيچ اقدام اساسي براي استفاده از اين پتانسيل قوي نمي كنيم. آنها از آن ور دنيا مي آيند تا شايد نكته اي برگيرند و ما در ميان اين همه نعمت و بركت اقوام ايستاده ايم و استفاده نمي كنيم و فقط چسبيديم به نقاظ ضعف آنها و آنها را تهديد حساب مي كنيم.

اگر واقعاً از اين پتانسيل هاي قومي براي تقويت فرهنگي استفاده مي كرديم قطعا جايگاه كشور ما در همه ي زمينه ها فرق مي كرد و شايد كشور اول دنيا بوديم. لذا بايد توجه بيشتري به اين مسئله شود. ولي وظيفه افراد ايل قشقايي در اين زمينه سنگين تر است. عزيزان من: ما نقاط فرهنگي يي داريم كه در دنيا بي نظير و بي بديل است. البته همانطور كه اقوام ديگر نيز نقاط قوت بي نظير و بي بديلي دارند ولي موفقيت ما در اين است كه از اين نقاط قوت استفاده برده و از عقب ماندگي فرزندانمان در پيشبرد فرهنگي و ... كشور جلوگيري نماييم.

شعر يوسفعلي بيگ منبعي قابل توجه براي احيا و تقويت فرهنگي ايل قشقايي و بعضا استفاده از اين نقاط قوت در سطح كشور مي باشد. شعر يوسفعلي بيگ بسيار روان و گويا، نكات فرهنگي را بيان كرده است. اميد، تلاش، پويايي، استقامت و هزاران خصيصه ي برجسته در فرهنگ قشقايي در اشعار يوسفعلي بيگ به بهترين شكل تعريف شده اند.

ابراهيم گل ورم سنه بي رخبر     بو خبر بيزلره چخ ادميش اثر

مأذون بو دنيادان ايلدي سفر       آخرت ملكني ياد ادي گدي

يا آن كه از مأذون به عنوان استاد ياد مي كند و حس قدرشناسي را به جا مي آورد

بيزه استاددي بير كامل استاد     بوندان سورا چخ ايلرگ اوني ياد

همه اشعار يوسفعلي بيگ بطور روان و صريح و به صورت فيلم، نكات را بيان مي كند و براي ذهن اشخاص تصويرسازي مي كند. از نقاط برجسته يوسفعلي بيگ همين تصويرسازي فوق العاده از فرهنگ است. تصويرسازي از فرهنگ در شعر مقوله ي سختي است. همانند شعر حيدربابايا سلام كه شهريار با قريحه ي شعري فوق العاده خود نكات فرهنگي را ريز به ريز بيان كرده و آنها را تصوير سازي نموده به نوعي كه هركس آن اشعار را بخواند مانند اين است كه فيلمي مي بيند.

من احتمال مي دهم كه شهريار شاعر بي نظير قرن معاصر ايران بي شك در سرودن اشعار حيدربابا از اشعار يوسفعلي بيگ و حتي شاعر بلندپايه ايل قشقايي مأذون استفاده كرده است. زيرا اين دو شاعر اشعار خود را ملهم از طبيعت محض گفته اند. سادگي، صراحت، بي پيرايگي، به دور بودن از ماشين و فناوري و زندگي ايلي و كوچ نشيني در شكل گيري شعر اين دو شاعر، تأثير زياد بلكه تمام داشته است.

من فقط براي نمونه به بعضي از اين نكات اشاره مي كنم و اميدوارم كه بتوانم ذهن مخاطبين را در اين خصوص توجيه كنم. ابتدا نكته اي را لازم مي دانم عرض كنم كه بنده هر شعري از يوسفعلي بيگ خواندم در آن يك نكته فرهنگي ناب ديدم و اين نظر من قطعي من است.

مهمان نوازي در شعر يوسفعلي بيگ

بير دم ميل اد بيزيم باغا ايوانا

صفا وئر سن قيزيل گوله ريحانا

بيزه رسم دير حرمت ادگ مهمانا

قوناق اگلن بيزيمنن بير دانوش

يوسفعلي بيگ در درددلي كه با معشوق خود دارد مي گويد:

اي معشوق من: لطف كن و كرم نما و يك دم به باغ يا خانه ي من فرود آ. 

 

پاي انداز رسمي است در ايل قشقايي و در بسياري از اقوام و ايلات ايران كه به محض وارد شدن عروس به خانه ي داماد، خانواده ي داماد بايد هديه اي به عنوان پاي انداز به عروس بدهند و تا عروس افتخار بدهد و وارد خانه ي داماد شود.

شيرين جانان بويي طرلان سروناز

هوالانوب هشترخان دان گلدي باز

يوسف خسرو دئر: جانوم پاي انداز

بؤگون قونان اولموش بيزه ياريميز

 

شايد به هم خوردن ابرها و بادهايي كه از سمت چپ مي وزند براي نسل حاضر اهميتي نداشته باشد ولي براي نسل گذشته نماد باران بوده است و ايل در انتظار باران با شنيدن نام بادهاي از سمت چپ وزنده جان مي گرفته است. در واقع علم هواشناسي در آن زمان در ايل بسيار قوي بوده به نوعي كه پيش بيني كنندگان پيش بيني بسيار دقيقي داشته اند و ايلياتي ها گوش به دهان آنها بوده اند.

چاخناشان بلوط لار چپ سن يلر

قورخيرام غار ياغا باقلانا يولار

ايلي خوب گليدي يقيله ائلر

باخام گرم يار الكسي هانادور

ابرها با رعد و برق سروصدا به راه انداخته اند و بادها از سمت چپ مي وزند

مي ترسم كه برف ببارد و راهها بسته شود

خدا كند سالي خوبي بيايد تا ايلها و طايفه ها دوباره در منطقه ييلاق جمع شوند

تا من نگاه كنم ببينم ايل يارم در كجاست.

 

شادي نمادي از فرهنگ قوميتها

شادي و هميشه راضي بودن از نماد و شاخص هاي فرهنگي ايلات و عشاير است. آنها چون در محروميت ها زندگي كرده و از امكانات و منابع دور بوده اند. در واقع به اين نكته رسيده اند كه شادي كه يك نعمت الهي است را نبايد به موضوعات ديگر خيلي ربط دهند لذا از هر فرصتي براي شاد بودن و توصيه آن كوتاهي نمي كنند حتي اگر اندك اميدي به گشايش داشتند آن را بهانه قرار داده و نعمت شادي را از دست نداده اند.

اميد به زندگي در ميان ايلات و عشاير قابل مقايسه با شهرها نيست. آنجا روح اميد و سرزندگي موج مي زند و تلاش و كوشش بي وقفه ادامه دارد و اين يه نكته بديهي و قابل قبول براي همه ي كساني است كه با آنها ارتباط دارند.

ياز چاغي دير شادليق ائيله يئمه غم

گول اوستنده بولبول اوخور زير و بم

شاه ليمو اوستونه دوشوب دور شبنم

دور گله دوشوب دور هئيوا ناريميز

ترجمه:

هنگام بهار است شادي كن و غم مخور

بر روي گل بلبل مي خواند زير و بم

بر روي شاه ليموهايت افتاده شبنم

......

اينها مشتي بود از خروار و براي اينكه همه ي اين نكات گفته شود بايد كتابها نوشته شود. اين مقاله مي تواند جرقه اي باشد براي بزرگاني كه دغدغه فرهنگي دارند و به دنبال راهي براي تقويت فرهنگي مي باشند.

خلاصه اينكه :

آب در کوزه و ما تشنه لبان می‌‌گردیم  /  یار در خانه و ما گرد جهان می‌گردیم

يا اين شعر معروف حافظ شيرازي كه مي گويد:

سالها دل طلب جام جم از ما مي كرد            آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا مي كرد.

به پايان مي برم.

من نمي دانم ولي موقعي كه افراد نسل سه دهه پيش اين اشعار را مي خوانند واقعا وارد حال و هوي ديگري مي شدند. آيا نسلهاي جديد اين حال و هوي را حس خواهند كرد. البته بعيد مي دانم چون نسل هاي قبلي در اين شرايط زندگي كرده اند و اين اشعار در واقع خاطرات آنها را زنده مي كند.

تعريف نمادهاي فرهنگي در شعر يوسفعلي بيگ

رسم پاي انداز در ايل قشقايي





تاریخ: شنبه 7 بهمن 1391برچسب:يوسفعلي بيگ قشقايي,
ارسال توسط اله کریم عباس نیا